غزل - حضرت زینب(س)
آسمان شبم اما قمری نیست که نیست
بر شب تار من امشب سحری نیست که نیست
آتش افتاده به باغم همه ی گلهایم
سوخت در آتش و دیگر ثمری نیست که نیست
زهر دوری تو سوزانده تمام جگرم
مثل زینب به خدا خون جگری نیست که نیست
شاعر: بردیا محمدی
برای دریافت ادامه شعر به ادامه مطلب بروید...
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۳ ساعت 23:6 توسط خادم الحسین(ع)
|
سبک می زنیم تا سَبُک شویم